بودجه از دیدگاههای اقتصادی، مالی، سیاسی و حقوقی قابل بررسی است. بودجه سندی ملی است که با پول ملی تنظیم میشود؛ ضمن آنکه امروزه ثروت و قدرت در قالب بودجه عمومی تعریف میشود. بودجه یک سند مهم اقتصادی و بزرگترین ابزار سیاستهای مالی، پولی و ارزی و یک برنامهریزی کوتاهمدت سالانه پراهمیت است که نقش مهمی در تحقق بخشیدن به هدفهای جامعه و کشاندن اقتصاد به تعادل همراه با اشتغال را ایفا میکند. بودجه مهمترین سند راهبردی موسسات و بنگاههای اقتصادی کشور به شمار میرود که بسیاری بودجه را میثاق مدیریت با سهامداران میدانند. بودجه از مباحث بسیار مهم در اقتصاد و سند ملی و چهره مالی مدیریت عمومی کشور و نیز یک پیشگویی شامل منابع و مصارف است که برنامهریزی سالانه برای دستیابی به اهداف قانونی و دیدگاههای توسعه را ممکن میسازد؛ ضمن آنکه از دیگر جنبههای اقتصادی قابل ملاحظه بودجه، تراز کردن منابع و مصارف، توازن در تراز بازرگانی، ارتقا و کارآیی اقتصادی، فقرزدایی، ایجاد اشتغال پایدار، بهبود و تقویت ارزشهای انسانی (اخلاق) و تامین عدالت اجتماعی همراه با بهرهمند ساختن کلیه اقشار جامعه است که از اهداف اصلی دولت است. مضاف بر آن فلسفه وجودی بودجه شامل ۲عامل نیازهای نامحدود بشر و دیگری نیز منابع و امکانات محدودی است که در اختیار بشر قرار دارد.
بیشتر مطالعات توسعه با تمرکز بر تفاوت بهرهوری کل عوامل در میان کشورها از تفاوتهای مهمی که بهرهوری کل عوامل در میان بخشهای مختلف اقتصادی در درون یک کشور دارد، غافل شدهاند. یک مطالعه جدید نشان میدهد که ریشه اصلی این تفاوت در بهرهوری کل عوامل در میان بخشهای مختلف یک اقتصاد را باید در اقتصاد سیاسی جست وجو کرد. وجود فعالیتهای اقتصادی با سطوح بسیار متفاوت بهرهوری در مدلهای رشد اقتصادی به سختی قابل تطبیق است. این مدلها پیشبینی میکنند که نهادهها - به عنوان مثال سرمایه - باید به سمت مولدترین مصارف خود جریان پیدا کنند، وقتی این اتفاق نمیافتد، میگوییم اقتصاد تخصیص نادرست نهاده ها را نشان میدهد.
دکتر یونس نوربخش / استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران
راهل یگی Rahel Jaeggi، استاد فلسفه عملی با تاکید بر فلسفه اجتماعی و سیاسی و مدیر مرکز علوم انسانی و تغییرات اجتماعی برلین در دانشگاه هومبولت است. تحقیقات او بر فلسفه اجتماعی، فلسفه سیاسی، اخلاق، انسانشناسی فلسفی، هستیشناسی اجتماعی و نظریه انتقادی متمرکز است. راهل یگی در دانشگاه آزاد برلین در رشته فلسفه، تاریخ و الهیات تحصیل کردهاست. او دکترای خود را در سال۲۰۰۲ و پروفسوریاش را در سال۲۰۰۹ در دانشگاه گوته شهر فرانکفورت دریافت کرد. او سمتهای پژوهشی و تدریسی مختلفی در کرسی فلسفه اجتماعی داشته است.
ماه گذشته صدمین سال پایان خلافت عثمانی بود. خلافتی که بیش از ۶۰۰سال در توفانهای تاریخی منطقه دوام آورد و در مقایسه با دو امپراتوری دیگر مسلمان آسیا یعنی دولت صفوی و گورکانیان هند باثباتترین آنها بود. ما در این گزارش چندین عامل را که به نظر میرسد در فروپاشی امپراتوری عثمانی از بقیه عوامل مهمتر بودند، برجسته خواهیم کرد. ائتلافها و گروههای با منافع خاص مانند اصناف در اتحاد با بوروکراسی مرکزی مانع رقابت و نوآوری شدند، قرارگیری در چهارراه تجارت بینالمللی اتکای بیش از حد دولت بر درآمدهای ترانزیتی را موجب شد که مانند منابع بادآورده آثار مخرب اقتصادی و سیاسی داشت و میراث نهادهای تاریخی مانند نهاد «غلام- برده» باعث ایجاد سبک خاصی از استبداد و انسداد در جامعه عثمانی شد.
یک مطالعه جدید و مهم درباره توسعه فناوری و اثرات آن بر رشد اقتصادی و بازار کار نشان میدهد که اثرات هوش مصنوعی (AI) و اتوماسیون بر رشد و اشتغال تا حد زیادی به نهادها و سیاستها بستگی دارد. سیاستهای نامناسب آموزشی و نهادهایی که از رقابت مخرب جلوگیری نمیکنند ممکن است اثرات مثبت هوش مصنوعی را خنثی کنند. فیلیپ آگیون در یک نشست مجازی در فدرالرزرو و همچنین در مجموعهای از مقالات و مطالعات به اثرات هوش مصنوعی بر رشد و بازار کار پرداخته است.
مساله نابرابری بار دیگر به یکی از موضوعات اصلی رسانهها، دانشگاهها و سیاستمداران بدل شده است. لکن، آن چیزی که باعث میشود ادبیات جدید اقتصادی پیرامون مساله نابرابری را قدری نسبت به ادبیات قرن بیستمی آن متفاوت کند، کشف و تمرکز بر وجود متهم جدیدی است که این روزها بخش مهمی از اخبار جهان را به خود اختصاص داده است. متهمی که چشم امید بشر و مایه مباهات او در تاریخ دوران جدیدش بودهاست. این متهم جدید در کمال ناباوری «نوآوری» است. در چند سال اخیر، اقتصاددانان ادبیات بسیطی پیرامون مساله تحولات عرصه نوآوری و تبعات آنها انجام دادهاند. ادبیاتی که هر چند یکدست نیست و همچنین، با اما و اگرهای بسیاری همراه هست؛ لکن، یک ادعای جدی دارد و آن ادعا از این قرار است که اولا هر نوع نوآوری در عرصه فناوری لزوما منجر به افزایش سطح بهرهوری نمیشود و دوما، بهکارگیری هر نوآوری در عرصه تولید بدون درنظر گرفتن برخی سیاستها میتواند موجب تشدید و تعمیقیافتن مساله نابرابری اقتصادی در جوامع انسانی شود.
دنیای اقتصاد-کیوان حسینوند:
اساسا فراوانی منابع طبیعی، محرکی برای رشد اقتصادی به شمار میرود. در عین حال، تجربه بسیاری از ملتها درباره منابع طبیعی، به طرز شگفتانگیزی دلسردکننده بوده است. این تجربه منفی، برخی از صاحبنظران را به این نتیجه رسانده است که در بلندمدت، وجود منابع طبیعی میتواند واقعا به مانعی برای رشد اقتصادی بدل شود و به عبارتی یک نفرین منابع (Resource Curse) وجود داشته باشد. حال سوال قابل توجه آن است که منشأ این شکل از نفرین منابع که موجب کاهش رشد میشود، از کجا میتواند باشد. در این مقاله سه مجرا شامل مصرف بیش از حد، نیروهای صنعتی شدن و سیاست مورد بررسی قرار میگیرد.
این مقاله ادای احترامی است به یکی از مهمترین اندیشمندان اقتصاد، مانسر اولسون که نزدیک به ۶۰سال از تئوری مهم او یعنی «منطق اقدام جمعی» میگذرد. این تئوری در سال۱۹۶۵ بهدلیل استفاده از استدلال اقتصادی درباره معضل کنش جمعی فراگیر بود. اولسون اعتقاد دارد در گروههای بزرگ بهدلیل اینکه سهم هر شخص از کل منافعی که قرار است گروه برای کسب آن اقدام جمعی انجام دهد، ناچیز است و هماهنگی و نظارت پر هزینه بوده و معمولا منافع بهصورت برابر توزیع میشود هر شخص انگیزه زیادی برای سواری مجانی و عدم مشارکت در اقدام جمعی دارد. در گروههای بزرگ چون شخص اعتقاد دارد مشارکت یا عدم مشارکت او تاثیری در اقدام جمعی ندارد از این کار سرباز میزند و گاهی اوقات همه اینطور فکر میکنند! و کالای جمعی فراهم نمیشود. گروههای کوچک و توزیع نابرابر منافع از علل مهم حل مشکل اقدام جمعی هستند؛ زیرا مصائب گروههای بزرگ را ندارند.
اقتصاد نئوکلاسیک بر مبنای مجموعهای از فرضهای اساسی که هسته اصلی آن را شکل میدهد به تبیین مدلها و قواعدی جهانشمول میپردازد و از این قواعد برای مطالعه موارد خاص و قضاوت درباره آنها بهره میبرد. به این ترتیب این جریان درگیر بدهبستانی میان سازگاری درونی و سازگاری خارجی است؛ یعنی با اینکه توانسته است نظریههای خود را به شکلی سازگار و بدون تناقض درونی طراحی کند از توضیح بسیاری از پدیدههای جهان واقع ناتوان مانده است. کوز در اینباره چنین میگوید: «جریان اصلی علم اقتصاد... در طول زمان هر چه بیشتر انتزاعی شده و... در واقع توجه کمی به آنچه در جهان اتفاق میافتد، مبذول داشته است.»
ترجمه: احسان صفایی / دانشجوی دکترای مطالعات اسلامی دانشگاه ارفورت
این مطلب گفتوگویی است با پروفسور آکسل هونت، فیلسوف آلمانی، استاد دانشگاه فرانکفورت و مدیر انجمن پژوهشهای اجتماعی که «نیکو بوبکا» و «زینا کنل» برای مجله «جامعهشناسی فرانکفورت» انجام دادهاند. هونت از نمایندگان نسل سوم مکتب فرانکفورت به شمار میآید و این مصاحبه از هنجارها و پیشرفتهای آزادی اجتماعی و بازتولیدش در جامعه میگوید.
در هر زمان و هرجا که صحبت از اقتصاد رفتاری در میان باشد، نام او نیز شنیده خواهد شد، دنیل کانمن که نخست با کتاب «تفکر، سریع و کند» و سپس کتاب «نویز» مرز افتصاد و روانشناسی را از میان برداشت و تحولات بزرگی را در اقتصاد جریان اصلی ایجاد کرد. ما هرگز او را فراموش نخواهیم کرد. انتشار کتاب تفکر، سریع و کند، یک رخداد فکری بزرگ بود. این کتاب تحقیقاتی را که کانمن در چهل سال گذشته انجام داده بود خلاصه میکند، در این میان نباید از سهم آموس تورسکی در شکل گیری ایدههای اصلی این کتاب غافل شد. یک جملهای نظریات کانمن این است که انسانها متفکرانی شهودی هستند و شهود انسان ناقص است، در نتیجه قضاوتها و انتخابها اغلب به طور قابلتوجهی از پیشبینیهای مدلهای آماری و اقتصادی رسمی منحرف میشوند. دنیل کانمن هفته گذشته در سن ۹۰سالگی درگذشت. در این گزارش به خلاصهای از نظریات او پرداخته شده است.
دنیای اقتصاد-برزین جعفرتاش:
بدون سرمایه و سرمایهگذاری توسعه صنعتی ممکن نیست. بنگاهها برای حفظ و ارتقای خود نیازمند سرمایهگذاری و تامین سرمایه در گردش هستند. مشکلات تامین مالی نه تنها توسعه بنگاه را غیرممکن میکند، بلکه عملکرد عادی بنگاه نیز مختلف میشود. آلیس امسدن، اقتصاددان توسعه با بررسی مساله تامین مالی در کشورهای صنعتی موفق و کشورهای کمتر موفق (سایرین) تاکید میکند که مشکل در بسیاری از موارد نه کمبود سرمایه که خجالتی بودن سرمایه بود. به عبارت دیگر به علت شرایط نامناسب اقتصادی، تمایلی برای سرمایهگذاری وجود نداشت و مردم ترجیح میدادند پولهای خود را صرف بخشهای غیرتولیدی، عمدتا بازرگانی و قرض دادن کنند. هنر سیاستگذاری اقتصادی این است که نظام انگیزشی اقتصاد را بهگونهای تغییر دهد که مردم انگیزه سرمایهگذاری در فعالیتهای مولد را پیدا کنند. مطالعات تاریخی در اکثر موارد نشان میدهد که پول و سرمایه کافی در کشورهای عقبمانده وجود داشت؛ ولی مشکل اصلی شرایطی بود که انگیزه لازم برای سرمایهگذاری منوط به عدم انگیزه برای سرمایهگذاری در کارهای مولد بود.
ویلیام استرلی، نویسنده کتاب «جست و جوی گریزان برای رشد» و از اقتصاددانانی است که روی توسعه کار میکند. او اعتقاد دارد تاثیر شانس قرارگیری در یک اقلیم و جغرافیای مناسب بیشتر از سیاستهای اقتصادی بر توسعه اثر دارد. او در مقالهای با عنوان «سیاست خوب یا شانس خوب؟» به همین مساله میپردازد. ما در این نوشتار قصد بررسی یکی از مقالات مهم او را داریم. او در این مقاله ضمن نشان دادن اثر ناچیز سیاستگذاری بر توسعه، نشان میدهد که تاثیر جغرافیا، محیط بیماری و نوع محصولات زراعی چگونه از کانال نهادها و اقتصاد سیاسی بر توسعه اثر دارد.
دنیای اقتصاد -البرز نظامی:
در سالی که گذشت، نگارنده کموبیش هر پنجشنبه یک یادداشت درباره نظریات اقتصادی موجود درخصوص مسائل پیشروی جوامع انسانی عرضه کرد. نظریاتی که همزمان مخالفان و موافقانی را با خود به همراه داشت. امری که دستکم در عرصه علوم انسانی و اجتماعی رخداد عجیبی بهشمار نمیرود. از آغاز دوران روشنگری تاکنون، درخصوص مسائل پیش روی جوامع انسانی نظریات مختلفی مطرح شده است. نظریاتی که گاه درصدد اصلاح یا تکمیل نظریات دیگر بودند و گاه قصد ستیز با دیگر نظریات داشتهاند. از این رو، مباحثه و جدال اندیشهها با یکدیگر در عرصه علوم انسانی برای کسانی که در این حوزه مشغول هستند، نهتنها امری عجیب محسوب نمیشود، بلکه آنها چنان به آن خو کردهاند که از غیر آن هراس دارند. شاید این نزاعها برای کسانی که در حوزه علوم انسانی و اجتماعی مشغول فعالیت هستند، امر هیجانانگیزی به شمار آید؛ اما برای دیگران میتواند یأسآور باشد.