Untitled-1 copy

دولت پیوستن به بریکس را یک دستاورد بسیار بزرگ برای خود تلقی می‌کند. رئیس دولت سیزدهم در این زمینه گفت: «پیوستن به بریکس حتماً موجب توانمندی بیشتر ما در حوزه قدرت سیاسی خواهد شد، چون ارتباط با ساختارهای موثر جهانی حتماً ساختارهای قدرت سیاسی جمهوری اسلامی را تقویت خواهد کرد، یعنی ارتباط با سازمان‌های جهانی و حضور در سازمان‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به توان سیاسی ما خواهد افزود. یعنی این ارتباط هم در حوزه سیاسی و هم در حوزه اقتصادی به نفع کشور است.»

معاون حقوقی رئیس‌جمهور هم معتقد است: «بریکس و شانگهای کارهای بزرگی بود که سال‌ها بر زمین مانده بود. اینها فهرست بلندی از اقداماتی است که دولت در دو سال گذشته توانسته به موفقیت برسد و نتایج ملموس آن در معیشت مردم نمایش داده می‌شود.»

 با این حال تحلیلگران نظرات متفاوتی نسبت به مقامات دولتی دارند.

نهادی که اگرچه رهبرانش به دنبال ایجاد تغییر در معادلات اقتصاد جهانی و پررنگ‌تر کردن نقش اقتصادهای نوظهور در چینش قدرت هستند، اما واقعیت این است که در طول نزدیک به دو دهه فعالیت، این نهاد هنوز نتوانسته مناسبات پایدار و نهادینه‌شده اقتصادی، مالی و تجاری میان اعضای خود ایجاد کند که زمینه‌ساز تحول نسبی در ساختار اقتصاد بین‌المللی شود.

این موضوع یک دلیل مشخص دارد و آن هم این است که بریکس برعکس سازمان‌ها و اتحادیه‌های اقتصادی دیگر نظیر اتحادیه اروپا یا حتی آسه‌آن، به جای اینکه تمرکز خود را روی مسائل اقتصادی بگذارد، بیشتر به یک مجمع سیاسی تبدیل شده که حتی تصمیمات آن هم بیشتر نمادین بوده و از سوی اعضایش اجرا نمی‌شود. دقیقاً نقطه مقابل گروه هفت که آن هم به جای اینکه محفلی برای تصمیم‌گیری‌های سیاسی میان هفت اقتصاد برتر جهان باشد، به یک نشست تجاری بدل شده که بیشتر اهداف و منافع اقتصادی کشورهای صنعتی و توسعه‌یافته را دنبال می‌کند.

واقعیت این است که اگرچه اقتصادهای توسعه‌یافته در جهان بهره‌مندی بیشتری از کیک اقتصاد جهانی دارند اما به دلیل منافع اقتصادی به هم زنجیرشده کشورها با هم، سیاست اکثر اوقات قافیه را به تجارت می‌بازد و حتی عضویت در پیمان‌های منطقه‌ای را دستخوش تغییر می‌کند، کما اینکه احتمالاً کشوری مثل عربستان که آن هم مثل ایران عضو جدید بریکس است، در صورت توافق دوجانبه خوب با آمریکا، از منافع اقتصادی‌اش به نفع اتحاد بریکس نخواهد گذشت. به این دلیل فعالیت و اثرگذاری نهادهایی مانند جی 20 در تحولات و ساختار نظام اقتصادی و حتی سیاسی بین‌المللی بیش از بلوک‌هایی مانند بریکس و شانگهای است.

نگاهی به عملکرد بریکس از زمان شکل‌گیری نشان می‌دهد که این نهاد هیچ اقدام بزرگ یا تاثیرگذاری انجام نداده که معادلات اقتصادی جهان را تغییر دهد، حتی آمارهای تجاری هم نشان می‌دهد به جز چین که سهم بزرگی در تجارت اکثر کشورهای دنیا دارد، کشورهای این گروه بالاترین سهم تجارت خود را به اعضای بریکس نداده‌اند. در حقیقت شریک اول تجاری همه اعضای اصلی بریکس، ایالات‌متحده آمریکا و سپس اتحادیه اروپا بوده و مناسبات تجاری میان اعضا به سطح قابل‌قبولی نرسیده است. بریکس با وجود اینکه حدود یک‌چهارم اقتصاد دنیا، 40 درصد جمعیت جهان و یک‌چهارم مساحت خشکی‌های جهان را در اختیار دارد اما اختلافاتی همچون تفاوت سطح قدرت اقتصادی و اختلافات سیاسی مانع از شکل‌گیری مناسباتی مبتنی بر منافع اقتصادی مشترک شده است. علاوه بر این چین و هند به جای اینکه شریک اقتصادی باشند، بیشتر با هم رقابت دارند، در چنین شرایطی دلارزدایی از اقتصاد بین‌الملل یا حتی ایجاد سازوکار جدیدی جایگزین سوئیفت از سوی این گروه کمی بلندپروازانه به نظر می‌رسد.

با همه اینها عضویت ایران در بریکس از نظر دیپلماتیک می‌تواند یک دستاورد خوب برای دولت سیزدهم در نظر گرفته شود، اتفاقی که بعد از چندین سال تقابل با جهان و انزوای خودخواسته صورت گرفته و می‌تواند تریبونی برای عرض‌اندام مقامات سیاسی در عرصه بین‌المللی باشد.

عضویت ایران در بریکس یک رویداد سیاسی خوب و گشاینده در بن‌بست سیاست خارجی ایران است اما این رویداد سیاسی خوب به تنهایی قادر به حل چالش‌هایی مانند تحریم‌های اقتصادی و بازکننده قفل سوئیفت یا جبران‌کننده آن نیست. ایران برای استفاده از فرصت‌های اقتصادی و توسعه‌ای عضویت در بریکس همچنان باید چالش‌ها و مشکلات خود را با غرب حل کند، وگرنه با وجود ادامه این چالش‌ها، درهای محدود اقتصادی و توسعه‌ای بریکس و امثال بریکس برای ایران همچنان بسته خواهد بود.

از سوی دیگر با فرض نبودن چالش‌هایی مانند تحریم، عضویت در نهادهایی مانند بریکس برای کشورهایی مهم و موثر خواهد بود که توسعه اقتصادی در اولویت کلان سیاست‌گذاری آن کشور باشد. در شرایطی که توسعه و ارتقای قدرت اقتصادی برای ایران در اولویت نیست، عضویت در بریکس صرفاً یک دستاورد سیاسی موقت است که خاصیتش را خیلی زود از دست خواهد داد.

به‌طور کلی پیوستن به چنین پیمان‌هایی می‌تواند برای کشورهای عضو و کشورهای جدید، منافع مشترک زیادی داشته باشد اما این منافع در صورتی قابل اکتساب است که دسترسی ما به بازارهای جهانی باز باشد؛ در شرایط تحریم آیا چنین پیمان‌هایی سودمند است؟

با نگاهی به مشکلات اقتصادی کشور متوجه می‌شویم برخی از بزرگ‌ترین مشکلات اقتصاد کشور تامین و جذب سرمایه خارجی، تحریم‌ها و مسئله FATF است. مشکلاتی که پیوستن به بریکس هم دردی از آنها دوا نکرده است. البته این موضوع با نگاهی به گذشته هم قابل پیش‌بینی بود. زمانی که دونالد ترامپ در می 2018 از برجام خارج شد، کشورهای اروپایی به پیشگامی فرانسه، انگلستان و آلمان تلاش کردند تا ارتباط مالی و تجاری خود را از طریق سازوکار ویژه مالی با ایران حفظ کنند تا از این طریق به ظاهر بتوانند برجام را حفظ کنند. هدف از این سازوکار ایجاد یک چهارچوب مستقل از سیستم مالی ایالات‌متحده آمریکا برای حفظ تبادلات مالی ایران با اروپا بود. قرار بود این نهاد وظیفه تبادلات مالی میان ایران و اروپا را بر عهده بگیرد. در مرحله اول به شرکت‌ها و کمپانی‌های اروپایی اجازه می‌داد تا تجارت خود را با ایران حفظ کنند و در مرحله دوم پیش‌بینی شده بود که سایر شرکت‌های خارج از اتحادیه نیز بتوانند برای نقل‌و‌انتقالات مالی خود از این نهاد بهره‌گیری کنند. با وجود اینکه در تاریخ ۲۸ ژوئن 2019 اروپا اعلام کرد ابزار پشتیبانی از صرافی‌ها عملیاتی شده است، بعید به نظر می‌رسید که به این راحتی بتواند تحریم‌های آمریکا را بی‌اثر کند. واقعیت این است که نظام مالی جهانی چنان درهم‌تنیده شده و آنچنان نقش دلار مسلط است که نمی‌توان به همین راحتی نقش آمریکا را کمرنگ کرد. در همان زمان وزیر اقتصاد فرانسه اعلام کرد که با وجود نگهداری 20 درصد ذخایر ارزی جهان به یورو، یورو نمی‌تواند در مقابل دلار کار خاصی انجام دهد.

علاوه بر این، سرمایه‌گذاران اروپایی تمایلی به ادامه فعالیت در ایران نداشتند. یکی از عمده دلایل این بی‌میلی، محدودیت فعالیت بانک‌ها و محدودیت در تامین مالی پروژه‌ها بود. تحریم‌های اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد در بخش‌های بانک و انرژی ایران لغو شده بود اما تحریم‌های یک‌جانبه ایالات‌متحده آمریکا علیه اقتصاد ایران همچنان به قوت خود باقی مانده بود. این تحریم‌ها شرکت‌های اروپایی را از انجام معاملات تجاری با ایران منع می‌کرد. همچنین بانک‌های ایرانی و خارجی نمی‌توانستند برای انجام معاملات مرتبط با ایران، از دلار آمریکا استفاده کنند. طی ۱۰ سال اخیر موسسات بزرگ مالی همچون گروه بانکداری فرانسوی «بی‌ان‌پی پاریبا»، بانک بریتانیایی «اچ‌اس‌بی‌سی» و همچنین دویچه بانک به علت همکاری با ایران و فعالیت‌های مالی در این زمینه، میلیاردها دلار جریمه شده‌اند. این موضوع باعث شده که بانک‌های خارجی همچنان از اعمال تحریم‌های ایالات‌متحده آمریکا هراس داشته باشند. بنابراین با وجود اینکه یورو پول رسمی اتحادیه اروپاست و در مبادلات تجاری خودشان از یورو استفاده می‌شود، به‌محض اینکه صحبت از سرمایه‌گذاری خارجی می‌شود و پای صادرات و واردات وسط می‌آید، دیگر نمی‌توانند از یورو استفاده کنند. همین موضوع عامل مهمی در ناکامی کشورهای اروپایی در کمک به ایران بود (تجارت فردا، شماره 513).

عامل دیگری که مانع همکاری اروپایی‌ها با ایران شد موضوع FATF بود. بیشتر معاملات جهان از طریق FATF انجام می‌شود. زمانی که کشوری نتواند به شبکه مالی بین‌المللی متصل شود، تمام تبادلات جهانی آن کشور مختل می‌شود. آنگاه برای دور زدن ممنوعیت‌ها باید هزینه یکسری شرکت‌های صوری را بدهد تا بتواند معاملاتش را انجام دهد. تمامی این مسائل هزینه‌زاست و به انزوای بانکی و جهانی کشور منجر خواهد شد. علاوه بر این، عدم تصویب FATF تبعات دیگری هم به همراه دارد که به کوچک‌تر شدن سفره مردم ایران منتهی خواهد شد. به این صورت که با ادامه روند افزایش قیمت‌ها افراد جامعه روزبه‌روز فقیرتر می‌شوند. حتی اگر بخواهیم واردات و صادرات داشته باشیم، تا زمانی که عضو FATF نباشیم با مشکلات فراوانی در نقل و انتقالات مالی روبه‌رو خواهیم شد. برخی بر این باورند که می‌توان هزینه این نقل و انتقالات را پرداخت ولی ماجرا از این قرار است که اگر ما بخواهیم هزینه این نقل‌و‌انتقالات را بپردازیم نتیجه‌ای جز گران شدن مواد غذایی دربر نخواهد داشت. زمانی که تمام کشورهای جهان منافع خودشان را دنبال می‌کنند و منافعشان را به خاطر ما به خطر نمی‌اندازند چرا ما نباید به فکر منافع خودمان باشیم؟ چرا ما باید خودمان را محروم کنیم؟ شما نمی‌توانید دلیل منطقی برای مخالفت با FATF پیدا کنید. گروهی معتقدند که تصویب FATF استقلال کشور را به مخاطره می‌اندازد، اما واقعیت این است که اگر این‌گونه باشد پس تمام کشورهایی که در حال حاضر عضو FATF هستند، کشورهایی وابسته‌اند. این حرف اساساً بی‌معناست؛ جهان امروز جهان وابستگی است. جهانی شدن، اقتصاد کشورها به ویژه قدرت‌های اقتصادی را به یکدیگر گره زده است. با بروز پدیده جهانی شدن اقتصاد، بسیاری از موانع تجارت از میان برداشته شده است. در عین حال می‌بینیم که زمینه نقل و انتقال سرمایه و منابع انسانی و فناورانه نیز گسترش پیدا کرده، در حالی که بسترها برای همکاری و بهره‌جویی از ظرفیت‌های مشترک هم مهیا شده است. در چنین شرایطی آنچه بیش از همه درون اقتصاد جهانی شده شبکه بانکی است.

به هر حال مشکل اصلی کشور در شرایط فعلی برجام و FATF است. واقعیت این است که حذف دلار به این سرعت امکان‌پذیر نیست و یک بازه 30 تا 50ساله را طلب می‌کند. بنابراین عضویت در بریکس در شرایط فعلی مشکلات کشور ما را حل نمی‌کند. مشکلات کشور ما بسیار اساسی است و باید در یک بازه کوتاه‌مدت یک یا دوساله به دنبال حل آن بود. نمی‌توان به این موضوع دل خوش کرد که بریکس به دنبال حذف دلار است؛ ما نمی‌دانیم که این روند قرار است کوتاه‌مدت باشد یا بلندمدت.

برای بهبود وضعیت اقتصادی و توسعه تجارت، باید شرایط مقدماتی را فراهم کرد. یکی از نیازهای اساسی، برقراری روابط بین‌المللی موثر و قوی است که ما برای مدت زمان زیادی از آن بی‌بهره بوده‌ایم. یک نکته مهم این است که پیوستن ایران به گروه بریکس به رفع تحریم‌ها مشروط شده و حضور ایران در این گروه بدون برطرف کردن چالش‌ها با غرب امکان‌پذیر نیست.

اما وقتیبرخی افراد تحریم را نعمت می‌دانند، وقتی عمداً از مزایای تجارت آزاد چشم‌پوشی می‌کنند، حتی اگر روزی اعلام کنند که ایران را در گروه ۷ پذیرفته‌اند، آیا بدون رفع تحریم‌ها قادر به تجارت خواهیم بود؟ ارزیابی ناظران اقتصاد این است که عضویت در پیمان‌های تجاری چندجانبه مانند بریکس و شانگهای باعث افزایش رفاه در کشور می‌شود، مشروط بر اینکه امکان تجارت آزاد با سایر اعضا وجود داشته باشد. اگر امکان جابه‌جایی پول با بقیه کشورهای عضو وجود نداشته باشد، نمی‌توان از منافع تجارت آزاد با اعضا بهره برد.

وقتی امکان انتقال پول با شرکای تجاری بین‌المللی وجود ندارد، عضویت در پیمان شانگهای یا بریکس هم درد چندانی از تجارت و سرمایه‌گذاری خارجی ما دوا نخواهد کرد. قطعاً تجارت برای ایران مسئله مهمی است، اما باید دید که چقدر می‌تواند تجارت خود را با این کشورها افزایش دهد. تاثیر این عضویت بیشتر یک تاثیر تبلیغاتی است که بگوید تحریم‌های آمریکا و اروپا نتوانسته است جلوی تجارت با سایر کشورها را بگیرد. اگر ایران به بریکس به عنوان جایگزینی برای نهادهای بین‌المللی تحت سلطه قدرت‌های غربی نگاه کند و درصدد رفع تحریم‌ها بر نیاید، پیوستن به این پیمان کارگشا نخواهد بود.